▪️چند برابر شدن میوه‌ها

▪️پیامبر صلى الله علیه و آله در رابطه با ویژگى هاى حکومت مهدوی و شگفتى هاى عصر ظهور فرمودند: «حکومتى جز براى خدا و اسلام نیست و زمین همچون خوانى از نقره است، گیاهش را مى‌رویاند همان گونه که در عصر آدم مى رویید. چند نفر در خوردن یک خیار جمع مى‌شوند و همه آنان را سیر مى‌کند و چند نفر در خوردن یک انار جمع مى‌گردند و همه آنان را سیر مى‌کند.

وَ لاَ یَکُونُ اَلْمُلکُ إِلاَّ لِلَّهِ وَ لِلْإِسْلاَمِ وَ تَکُونُ اَلْأَرْضُ کَفَاثُورِ اَلْفِضَّةِ تُنبِتُ نَبَاتَهَا کَمَا کَانَتْ عَلَى عَهْدِ آدَمَ یَجتَمِعُ اَلنَّفَرُ عَلَى اَلقِثَّاءِ فَتُشْبِعُهُم وَ یَجتَمِعُ النَّفَرُ عَلَى اَلرُّمَّانَة فَتُشْبِعُهُمْ

📗التشریف بالمنن، ج1، ص298

حکومتى جز براى خداوند وجود ندارد و فقط اسلام در آن زمان در جهان فرمانروایى مى کند. 

 برکت در آن زمان آنچنان زیاد مى‌شود که میوه‌ها چند برابر حالا شده به گونه‌اى که یک دانه میوه، مانند خیار و انار چند نفر را سیر مى‌کند.

علت این دگرگونی ها تصرف امام در عالم تکوین است که بر اثر آن مردم شاهد تحولات عجیب در سراسر جهان خواهند شد.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 6 اسفند 1402نظر دهید »

عجیب بوی آخرالزمان میاد…

خیلیا تو گناه غرق شدن…

مذهبیا هم فراموش کردن، منتظر امام زمان (عج) بودن به معنی بیکارنشستن نیست…

منتظر امام زمان (عج) باید ببینه،کی، کجا و چطور میتونه کمک حال امامش باشه،

کسانی به امام زمانشان می رسند،،،که اهل سرعت باشند…

و اِلا تاریخ کربلا نشان داده،قافله ی امام حسین (ع)معطلِ کسی نمی‌مونه…

خلاصه،بیاید یار امام زمان (عج) باشیم نه بار… 


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 6 اسفند 1402نظر دهید »

در کتاب ارزشمند مکیال المکارم که به خواست و دستور امام عصر -عجل الله فرجه- به رشته تحریر درآمده است می خوانیم:

“دعوت کردن مردم به امام زمان -عجل الله فرجه- از مهم ترین طاعات و واجب ترین عبادات است.”

این دعوت، ثواب عظیمی نیز دارد امام حسین -علیه السلام- روایتی شنیدنی دارند که خلاصه اش این است:

هر کس به شیعیانی که از امامشان دور افتاده اند و یتیم محسوب می شوند، علومی از اهل بیت را که به دستش رسیده برساند و باعث هدایت او شود، خداوند به فرشتگانش می فرماید:

به شماره هر حرفی که یاد داده است یک میلیون کاخ در بهشت برایش قرار دهید و آنچه شایسته آن کاخ هاست از سایر نعمت ها بر او بیفزایید.

📚 مکیال المکارم، جلد 2 صفحه 329


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 6 اسفند 1402نظر دهید »

اباصلت می‌گوید: 

پس از دفن حضرت رضا علیه السلام به دستور مامون زندانی شدم.

پس از یک سال از تنگی زندان و بیخوابی شبها به ستوه آمدم، دعا کردم و برای رهایی از زندان به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله متوسل شدم. 

از خداوند خواستم به برکت ایشان در کار من گشایشی حاصل کند. هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت جواد علیه السلام، نجات‌بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود:

ای اباصلت از تنگنای زندان بی‌تاب شده‌ای؟ 

عرض کردم به خدا سوگند سخت بی‌تابم!

فرمود:

برخیز !

سپس دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد. آن گاه دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که مرا نظاره می‌کردند، توان سخن گفتن نداشتند و به راحتی از زندان خارج شدم.

سپس امام جواد علیه السلام فرمود: 

برو در امان خدا که هرگز دست مامون به تو نخواهد رسید!

اباصلت می‌گوید: همان گونه که حضرت فرمود دیگر هرگز مامون را ندیدم!

📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام


​و این داستان امروز ماست…

شاید اگر زودتر از تنگنای این زندان غیبت بی‌تاب شده بودیم و از صاحب الزمان درخواست کرده بودیم… زودتر از این زندان نجات می‌یافتیم…


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 6 اسفند 1402نظر دهید »

▪️از یکی از اولیاء الهی که تشرفات متعدد خدمت #امام_زمان علیه السلام داشته بود، پرسیده بودند چطور به همچنین مقامی رسیدید؟

▪️گفته بود: نمی ‏دانم انتخاب خدا بود اما ظاهرا اوائل زمان رضا شاه بود؛ من پارچه کفنم را آماده کرده بودم و هزار تومان‏ زیر آن برای کَفْن و دفن و مجلس عزاداری و پذیرایی از اهالی روستا گذاشته بودم.

این پول کل سرمایه من بود که کنار گذاشته بودم. مؤمن صادقی آمد که آثار صدق و شکستگی در چهره‏ اش پیدا بود و نیازمند بود.

گفت: من ورشکست شده ام؛ قرض دارم و فکرم مشغول‏ است می توانی کمکی به من بکنی؟

▪️گفتم: هزار تومان دارایی من است که گذاشتم برای کَفْن و دفن و مجلس عزایم. 

پانصد تومانِ آن مال خودم و پانصد تومان هم مال تو؛ بعد که رفتم‏ پول را بردارم در راه به نظرم رسید که تو که هنوز نمردی! این چه احتیاطی است می کنی؟! این مومن به این هزار تومان احتیاج‏ دارد؛ تو هم که می دانی راست می گوید. این هزار تومان را به او بده ، خدای تو هم کریم است.

▪️بعد هم رفتم هزار تومان که تمام سرمایه‏ ام بود را آوردم و به او دادم و به او گفتم: «ناراحت نباش؛ شتر دیدی ندیدی؛ نمی‏ خواهد پول را برگردانی».

شبِ آن روز بود که در خواب دیدم که اشاره شد: با این کار راهی برای خودت به ما باز کردی!

🖋 حجت‌الاسلام شیخ جعفر ناصری


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 6 اسفند 1402نظر دهید »

1 ... 20 21 22 ...23 ... 25 ...27 ...28 29 30 ... 51

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
جستجو