« مهمترین طاعات و واجب ترین عبادات...باز شدن راه تشرف به محضر امام زمان ارواحنا فداه بخاطر گذشت! »

اباصلت می‌گوید: 

پس از دفن حضرت رضا علیه السلام به دستور مامون زندانی شدم.

پس از یک سال از تنگی زندان و بیخوابی شبها به ستوه آمدم، دعا کردم و برای رهایی از زندان به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله متوسل شدم. 

از خداوند خواستم به برکت ایشان در کار من گشایشی حاصل کند. هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت جواد علیه السلام، نجات‌بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود:

ای اباصلت از تنگنای زندان بی‌تاب شده‌ای؟ 

عرض کردم به خدا سوگند سخت بی‌تابم!

فرمود:

برخیز !

سپس دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد. آن گاه دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که مرا نظاره می‌کردند، توان سخن گفتن نداشتند و به راحتی از زندان خارج شدم.

سپس امام جواد علیه السلام فرمود: 

برو در امان خدا که هرگز دست مامون به تو نخواهد رسید!

اباصلت می‌گوید: همان گونه که حضرت فرمود دیگر هرگز مامون را ندیدم!

📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام


​و این داستان امروز ماست…

شاید اگر زودتر از تنگنای این زندان غیبت بی‌تاب شده بودیم و از صاحب الزمان درخواست کرده بودیم… زودتر از این زندان نجات می‌یافتیم…


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 6 اسفند 1402


فرم در حال بارگذاری ...

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو
 
مداحی های محرم